۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

آی آدمها


آی آدمها
من از آبشخور غوکان بد آواز می آیم( منوچهر آتشی)
من از ایران که روزی سبز و زیبا بود
چمنزارش پر از قمری
و زاغانش به مسجد ها دعای برف می خواندند
برایت قصه ها دارم
من از آبشخور مسموم این وادی
من از ستار که چون سروی
در این دوزخ گرفتار لهیب خشم و آتش بود
سخن ها ، قصه ها دارم
نگون بختی که آماج  هجوم زاغ ها گشته چمنزارم
اگر دستار این دیوان
طناب دار می گردد
نفس را بند می آرد
مپندارید که می ترسم
اگر سپتامبر می آید
و خفاشان خون آشام
هجومی ناجوانمردانه را تحمیل میدارند
مپندارید آسان بوده درد آن ایام
اگر پوینده را کشتند
دوانی ها دوان بودند، در این وادی
چراغ راه ما بودند در ایام
همیشه اینچنین بوده است
بهشتی ها دراین دوزخ نمی میرند
مپندارید که می ترسم
همیشه اینچنین بوده است
دوباره سبز خواهد شد چمنزاری که خشکیده است
و من اکنون در این سامان
زمین را سخت می شویم
که تا مغزم رها گردد
زشستن های این دیوان
همیشه این چنین بوده است
دوباره سبز خواهد شد چمنزاری که خشکیده است
"

۱۳۹۱ آبان ۱۱, پنجشنبه

شیعه چیست، شیعه کیست و چه زیانهایی از آن به ایران رسیده؟

طبق تحقیق دانشمند ایرانی جناب کسروی ، شیعه گری از زمان خلافت خلیفه ی چهارم و معاضدت با خلیفه ی چهارم بر سر کرسی خلافت ، پایه ریزی شد ، آنچنانکه بر می آید دست اندازی معاویه بر حکومت خلیفه ی چهارم ، علی بن ابی طالب و سر به نیست شدن او ، عده ای از مسلمانان این امر را بر نتابیدند و نیرگ وفریب معاویه برای موروثی کردن حکومت در خانواده ی خود باعث شد ، آن عده از مسلمانان ناراضی بنیان فرقه ای را پی ریزی کنند ، که منجر به انشعاب در پیروان اسلام گردید و این امر باعث به وجود آمدن فرقه ای بنام شیعه شد ، گرچه اصول حاکم بر این فرقه که اکنون به اسم مذهب در عده ی کمی از مسلمانان جهان رایج است ، به صورت مرحله به مرحله تدوین و تکمیل یافته است و هر دوره وعصری بر اساس سلیقه ی ملایان حاکم ، تغییر بنیادی نموده است ، آنچه از پژوهشهای جناب کسروی بر می آید و در کتاب شیعه گری او مکتوب است ، شروع اقدامات علنی از حسین بن علی بود که به علت عدم همراهی بیعت کنندگان او به شکست منجر شد . و یزید پسر معاویه که در این جنگ پیروز گشته بود ، سعی در سرکوب کردن و نابودی پیروان حسین نمود .
که تا زمان زنده بودن خود توانست اوضاع را به نفع خود آرام و هسته های مقاومت را سرکوب نماید ، اما از آنجایکه ناراضیان مخالفتها را زیر زمینی کرده بودند ، پس از یزید فرصتی به پسر او که معاویه نام  داشت ندادند . 
پیروان علی که خود را علوی می خواندند به دلیل نادانی ها و حماقتهای بی شمارشان مغلوب سیاست و کاردانی عباسیان شدند و نتوانستند بر امویان پیروز شوند ، اما عباسیان که با زیرکی از نفرت ایرانیان نسبت به بنی امیه و حکومت جبار آنها خبر داشتند ، توانستند در میان ایرانیان نفوذ کرده و به سازماندهی گروههایی اقدام نمایند ، از آنجاییکه علویان به آسانی بساط جنگ وخونریزی راه می انداختند ،باعث به تحلیل رفتن نیروهایشان می شدند که به نقل از کتاب شیعه گری :( بنی عباس در این اوضاع با تدبیر و دوراندشی کار را پیش بردند و با دست ابومسلم بنیاد بنی امیه را برانداخته ، خود به جای ایشان خلیفه گردیدند ، کوتاه سخن ، آنکه از نیمه ی دوم سده ی نخست تاریخ هجری کشاکش های بسیار سختی بر سر خلافت پیدا شد و نبرد و جنگ بسیار می رفت ،آرزو مندان خلافت از هیچ گونه کوشش در راه آرزو باز نمی ایستادند ، خون ها از هم می ریختند ، خاندانها بر می انداختند ، دروغ و نیرنگ به کار می بردند ، در این کشاکش ها ، پیروان علویان ، شیعه نامیده می شدند که به همان معنی پیروان می یاشند ،«شیعه گری» از همان جا آغاز گردید .)
بدیهی است در فرقه ی علوی نسبت به اموی افراد صادق تری وجود داشت ، اما دریغ که مرور زمان و مطامع دنیوی ، پیروان ظاهر الصلاح را مغلوب خود نمود و اهداف اولیه را تحت الشعاع قرار داد ، این بود  که هر چه پیشتر رفت  آن نیت اولیه به فراموشی سپرده شد ، تا جاییکه برای اثبات حقانیت خلیفه ی چهارم به دروغهای شاخداری ، مثل اینکه حکومت از اول ، از آن علی بود ولاغیر و این حکومت را خداوند در غدیر خم ، توسط محمد بشارت  داده است ، دست آزیدند .در صورتی که تاریخ و شواهد قطعی حاکی از این است که علی در زمان ابوبکر ، هیچ گونه اعتراضی بر حکومت نداشته و با عمر هم روابطی بس حسنه داشته، در حدی که دختر 12 ساله ی خود  ام کلثوم  رابه عقد او در آورد و زمان شورش علیه عثمان فرزند خود ( حسن )را برای حفاظت عثمان به دار الخلافه فرستاد ، آیا علی متظاهر بود ، یا این حوادث ساخته و پرداخته ی ذهن بیمار ملایان مفسده جو می باشد ، چگونه می شود باور کرد فردی ، زن شما که دخترپیغمبراست را به هلاکت رساند و آنگاه دختر 12 ساله ات را به عقد او درآوری و داماد خود کنی ، این داستان پهلوی شکسته ی فاطمه و از بین رفتن محسن چگونه تدوین شده است ،  کدام تاریخ نگار عرب یا عجم در کدام رساله ی خود ثبت نموده است ؟ بحث ما این نیست که اثبات کنیم این حادثه اتفاغ افتاده یا نه ، بلکه می خواهیم روشن کنیم دعوا بر سر حادثه ای دروغین وساختگی چگونه بنیاد دروغ را در  سرزمین آریایی ما نهادینه  کرده است ، چگونه ما وادار نموده که برای شکست حسین در  جنگ با یزید ( برای بدست آوردن حکومت )، آن همه دروغ مزخرفات به هم بافته ، تا مظلومیت وحقانیت یکی از سردارن مهاجم به ایران در لشکریان سعد بن عاص اثبات شود( تاریخ طبری ، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، جلد پنجم صفحه ی 2116.) حال بنگرید که قاتل اجداد ما به مظلومی تبدیل می شود که  از ده روز قبل ازحادثه ی جنگ او با یزید ما را وادار می کنند ، لباس عزا بپوشیم و بر سرو سینه خود بزنیم و گریه وناله سر دهیم ، آیا این مروجان دین ذره ای انصاف و مروت دارند که شهیدان دفاع در راه وطن به دست تازیان مهاجم غارتگر را مورد اشاره قرار دهند ، این وطن فروشان طماع آنچنان تاریخ را قلب نموده اند ، که بازماندگان آن کشتار فجیع ، فراموش کرده اند که اجدادشان چگونه کشته و نوامیسشان چگونه مورد تجاوز قرار گرفته اند ، برای سربازان کشته شده ی مهاجم ، قبه و بارگاه می سازند ، تولدشان را جشن می گیرند ، مرگشان را عزا به پا می کنند و سرمایه های ملی شان را صرف آینه کاری و طلاکاری مقبره هاشان می کنند ، در تاریخ چه ملتی اینگونه از متجاوزان قدردانی شده است ، پادشاهان ایرانی اگر به کشوری حمله می کردند ، با آن همه آثار نیکی که از آنها به جا می ماند ، اگر تاریخ آن قوم یا مملکت را بکاویم هیچگاه نخواهیم دید که نشانی ، قدمگاهی ، لوح یادبودی ، بارگاهی ،به مناسبت آن حمله ساخته باشند و به آن ادای احترام نمایند ، ارمغان این حمله های وحشیانه و ددمنشانه ، جز قتل و غارت و فنای فرهنگ غنی این سرزمین چه بوده است ، که اکنون مستوجب این همه ستایش باشند ، کسی هست بگوید ، که عباسیان با جد امام رضا چه نسبتی داشته ، بله تاریخ می گوید ، عموزاده ی او بوده است ، خوب وقتی عمو زاده ای به عموزاده اش اعتماد می کند و به طمع خلافت ، ولایت عهدی او را می پذیرد و او با نیرنگ جانش را می گیرد، ما را چه کار که بر گور او بنای عظیم وبا شکوهی بسازیم و سرزمین زرخیز دهقانان خراسانی را وقف او نماییم ، پای پیاده به زیارتش بشتابیم واز واعظ طبسی پس گردنی بخوریم ؟ آیا مردم ایران از او دعوت کرده بودند ، آیا مردم ایران او را کشته بودند ؟ چرا جوانان ما را به تحمیق و نادانی هدایت می کنند ، چرا از بابک به آنها نمی گویند ، ولی ابومسلم خائن خود فروش را به نیکی یاد می کنند ، چرا از یعقوب لیث صفاری نمی گویند ، ولی ابوذر غفاری را که راهزن بوده برای ما سرداری بزرگ جلوه می دهند ، چرا این همه سردار کشته شده ی ایرانی در تاریخ بهار النوار ، مجلسی ،اصول کافی و ...نامی ندارند ، ولی خائنی وطن فروش چون سلمان به همه ی ایرانیان به عنوان مردی بزرگ معرفی می شود ، چرا از فیروز نمی گویند ولی طفل به اصطلاح شش ماهه ی حسین را الگوی ما می سازند ، در صحرای گرم کربلا ،یک طفل شش ماهه قهرمان می شود ولی ایرانی با غیرتی چون فیروز هیچگاه به نوادگانش معرفی نمی شود ، که مبادا فکر کنند مقاومتی بوده است ، شیعه گری در حقیقت اسلام پس زده شده وسیله ی ایرانیان مبارز را نهادینه کرد و آنچنان سربازان فداکار وطن پرست را به ورطه ی فراموشی سپرد که گاها نسل های به دور مانده از تاریخ فکر می کنند ، اجدادشان خود حمله ی اعراب را تدارک دیده اند و فرش قرمز برای آنها پهن نمودند ، این کمال بی انصافی ملایان وطن فروش دروغ گو است که واقعیت های تاریخ را پنهان و باعث گمراهی و تباهی نسل پویای این مملکت شده اند ، بریده باد زبانی که از گفتن حق خود داری نماید .

۱۳۹۱ آبان ۹, سه‌شنبه

الله اسلام ، روانی ، دیوانه و از خود ممنون


  
سوره ی انفال ترجمه ی فولادوند اینجا که عینا در پایین آورده شده.

هدف از آوردن تمام سوره در این مقاله ، آن است که خوانندگان را متوجه چند نکته در این سوره کنم و سپس اشکالات ذکر شده در این سوره را یک بررسی اجمالی .
خدا در این سوره و در بسیاری از آیات آن دستور به کشتن مخلوقات خود و جنگ و خونریزی می دهد که در ادامه اسامی این آیات را با شماره آیات ذکر می کنم:
آیه ی 7، 39،41،44،57،58،65،69
در آیاتی دیگر خدا به یاران محمد می گوید غارت کنید و به آنها می گوید در بدست آوردن عنایم و غارت کردن آزاد می باشند ،آیه ی 41،69،1
ودر همین آیاتی که غنایم را حلال می داند ، می گوید یک پنجم این غنایم به خودش و محمد و خانواده اش اختصاص دارد، آیه 41
و در آیاتی دیگر از این سوره بندگان خود را به جان هم می اندازد و از کار خودش هم دفاع می کند ، آیه ی 7،12،13،17،37،39،44،57،65
در آیه ای دیگر به پیروان محمد می گوید که شما دشمنانتان را نکشتید بلکه خدا کشت ، یعنی خودش و به این کار خود هم افتخار می کند آیه ی 17

ودرآیاتی  دیگر کر و لا لان را بدترین جنبندگان عالم می خواند و می گوید آنها مستحق شنیدن نبوده اند وگرنه به آنها شنوایی می داد.

حال آیا خدایی که مخلوقات خود را روبروی یکدیگر قرار می دهد ،آنها را به جنگ یکدیگر وادار می کند ، دستور به غارت اموال شکست خوردگان می دهد ، از غنایم سهمی برای خود می خواهد ،کشتن مخلوقاتش را در جای دیگر از افتخارات خود می داند  و کر و لالان را بدترین جنبندگان می خواند ، واقعا می تواند خدایی سالم باشد ، آیا این الله از سلامت عقلی برخوردار است ؟ 
آیا این خدا را نباید پیش روانپزشک برد و او را معالجه کرد ؟ البته اگر دیگر  کاری از  دست روانپزشک برای این بیمار برآید ، شاید بتوان گفت که بیمار علاج پیدا خواهد کرد ، و گرنه که باید او را به جای تیمارستان به قبرستان برد .
سوره ۸: الأنفال
به نام خداوند رحمتگر مهربان                              
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


[اى پيامبر] از تو در باره غنايم جنگى مى‏پرسند بگو غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد (۱)                              
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱


مؤمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى‏كنند (۲)                                
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿۲


همانان كه نماز را به پا مى‏دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند (۳)                          
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳


آنان هستند كه حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نيكو خواهد بود (۴)                             
أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۴


همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه‏ات به حق بيرون آورد و حال آنكه دسته‏اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند (۵)                
كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ ﴿۵


با تو در باره حق بعد از آنكه روشن گرديد مجادله مى‏كنند گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‏رانند و ايشان [بدان] مى‏نگرند (۶)                    
يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ ﴿۶


و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش يا سپاه ابوسفيان] را به شما وعده داد كه از آن شما باشد و شما دوست داشتيد كه دسته بى‏سلاح براى شما باشد و[لى] خدا مى‏خواست‏حق [=اسلام] را با كلمات خود ثابت و كافران را ريشه‏كن كند (۷)                      
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿۷


تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند (۸)                                
لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸


[به ياد آوريد] زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مى‏طلبيديد پس دعاى شما را اجابت كرد كه من شما را با هزار فرشته پياپى يارى خواهم كرد (۹)                                
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿۹


و اين [وعده] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد و پيروزى جز از نزد خدا نيست كه خدا شكست ناپذير [و] حكيم است (۱۰)                     
وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۱۰


[به ياد آوريد] هنگامى را كه [خدا] خواب سبك آرامش‏بخشى كه از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند و وسوسه شيطان را از شما بزدايد و دلهايتان را محكم سازد و گامهايتان را بدان استوار دارد (۱۱)                  
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ ﴿۱۱


هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى ‏كرد كه من با شما هستم پس كسانى را كه ايمان آورده ‏اند ثابت‏قدم بداريد به زودى در دل كافران وحشت‏خواهم افكند پس فراز گردنها را بزنيد و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد (۱۲)                                
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ﴿۱۲


اين [كيفر] بدان سبب است كه آنان با خدا و پيامبر او به مخالفت برخاستند و هر كس با خدا و پيامبر او به مخالفت برخيزد قطعا خدا سخت‏كيفر است (۱۳)                                
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۱۳


اين [عذاب دنيا] را بچشيد و [بدانيد كه] براى كافران عذاب آتش خواهد بود (۱۴)                               
ذَلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۴


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هر گاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [به سوى شما] روى مى‏آورند به آنان پشت مكنيد (۱۵)                        
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ ﴿۱۵


و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند مگر آنكه [هدفش] كناره‏گيرى براى نبردى [مجدد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش] باشد قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش دوزخ است و چه بد سرانجامى است (۱۶)                            
وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۶


و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند [آرى خدا چنين كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا خدا شنواى داناست (۱۷)                  
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۷


[ماجرا] اين بود و [بدانيد كه] خدا نيرنگ كافران را سست مى‏گرداند (۱۸)                         
ذَلِكُمْ وَأَنَّ اللّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۸


[اى مشركان] اگر شما پيروزى [حق] را مى‏طلبيد اينك پيروزى به سراغ شما آمد [و اسلام پيروز شد] و اگر [از دشمنى] بازايستيد آن براى شما بهتر است و اگر [به جنگ] برگرديد ما هم بر مى‏گرديم و [بدانيد] كه گروه شما هر چند زياد باشد هرگز از شما چيزى را دفع نتوانند كرد و خداست كه با مؤمنان است (۱۹)                      
إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۹


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مى‏شنويد (۲۰)                          
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿۲۰


و مانند كسانى مباشيد كه گفتند شنيديم در حالى كه نمى‏شنيدند (۲۱)                     
وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ ﴿۲۱


قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى‏اند كه نمى‏انديشند (۲۲)                
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ﴿۲۲


و اگر خدا در آنان خيرى مى‏يافت قطعا شنوايشان مى‏ساخت و اگر آنان را شنوا مى‏كرد حتما باز به حال اعراض روى برمى‏تافتند (۲۳)                         
وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ ﴿۲۳


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‏بخشد آنان را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏گردد و هم در نزد او محشور خواهيد شد (۲۴)                       
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴


و از فتنه‏اى كه تنها به ستمكاران شما نمى‏رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‏كيفر است (۲۵)                             
وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵


و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك و مستضعف بوديد مى ترسيديد مردم شما را بربايند پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شما روزى داد باشد كه سپاسگزارى كنيد (۲۶)                         
وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۲۶


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [نيز] در امانتهاى خود خيانت نورزيد و خود مى‏دانيد [كه نبايد خيانت كرد] (۲۷)                             
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۷


و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است (۲۸)                   
وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۲۸


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر از خدا پروا داريد براى شما [نيروى] تشخيص [حق از باطل] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زدايد و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است (۲۹)                  
يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۲۹


و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‏كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مى‏زدند و خدا تدبير مى‏كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است (۳۰)                     
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۳۰


و چون آيات ما بر آنان خوانده شود مى‏گويند به خوبى شنيديم اگر مى‏خواستيم قطعا ما نيز همانند اين را مى‏گفتيم اين جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست (۳۱)                                
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ ﴿۳۱


و [ياد كن] هنگامى را كه گفتند خدايا اگر اين [كتاب] همان حق از جانب توست پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور (۳۲)                                
وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۳۲


و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مى‏كنند خدا عذاب‏كننده ايشان نخواهد بود (۳۳)                               
وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿۳۳


چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت] مسجدالحرام باز مى‏دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى‏دانند (۳۴)                          
وَمَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۳۴


و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود پس به سزاى آنكه كفر مى‏ورزيديد اين عذاب را بچشيد (۳۵)                                
وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاء وَتَصْدِيَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۵


بى‏گمان كسانى كه كفر ورزيدند اموال خود را خرج مى‏كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند پس به زودى [همه] آن را خرج مى‏كنند و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت‏سپس مغلوب مى‏شوند و كسانى كه كفر ورزيدند به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد (۳۶)                             
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ ﴿۳۶


تا خدا ناپاك را از پاك جدا كند و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند آنگاه در جهنم قرار دهد اينان همان زيانكارانند (۳۷)                           
لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىَ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۳۷


به كسانى كه كفر ورزيده‏اند بگو اگر بازايستند آنچه گذشته است برايشان آمرزيده مى‏شود و اگر بازگردند به يقين سنت [خدا در مورد] پيشينيان گذشت (۳۸)                                
قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينِ ﴿۳۸


و با آنان بجنگيد تا فتنه‏اى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام مى‏دهند بيناست (۳۹)                              
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۳۹


و اگر روى برتافتند پس بدانيد كه خدا سرور شماست چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است (۴۰)                    
وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۴۰



و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [حق از باطل] روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل كرديم ايمان آورده‏ايد و خدا بر هر چيزى تواناست (۴۱)                 
وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۴۱


آنگاه كه شما بر دامنه نزديكتر [كوه] بوديد و آنان در دامنه دورتر [كوه ] و سواران [دشمن] پايين‏تر از شما [موضع گرفته] بودند و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد قطعا در وعده‏گاه خود اختلاف مى‏كرديد ولى [چنين شد] تا خداوند كارى را كه انجام‏شدنى بود به انجام رساند [و] تا كسى كه [بايد] هلاك شود با دليلى روشن هلاك گردد و كسى كه [بايد] زنده شود با دليلى واضح زنده بماند و خداست كه در حقيقت‏شنواى داناست (۴۲)                       
إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِن لِّيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۴۲


[اى پيامبر ياد كن] آنگاه را كه خداوند آنان [=سپاه دشمن] را در خوابت به تو اندك نشان داد و اگر ايشان را به تو بسيار نشان مى‏داد قطعا سست مى‏شديد و حتما در كار [جهاد] منازعه مى‏كرديد ولى خدا شما را به سلامت داشت چرا كه او به راز دلها داناست (۴۳)                     
إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَلَكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۴۳



و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نيز] در ديدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كارى را كه انجام‏شدنى بود تحقق بخشد و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‏شود (۴۴)                             
وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿۴۴


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون با گروهى برخورد مى‏كنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه رستگار شويد (۴۵)                   
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ ﴿۴۵


و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست‏شويد و مهابت‏شما از بين برود و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است (۴۶)                        
وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۴۶


و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‏هايشان با حالت‏سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند و [مردم را] از راه خدا باز مى‏داشتند و خدا به آنچه مى‏كنند احاطه دارد (۴۷)                   
وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاء النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿۴۷


و [ياد كن] هنگامى را كه شيطان اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد و من پناه شما هستم پس هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند [شيطان] به عقب برگشت و گفت من از شما بيزارم من چيزى را مى‏بينم كه شما نمى‏بينيد من از خدا بيمناكم و خدا سخت‏كيفر است (۴۸)                              
وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۴۸


آنگاه كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود مى‏گفتند اينان [=مؤمنان] را دينشان فريفته است و هر كس بر خدا توكل كند [بداند كه] در حقيقت‏خدا شكست‏ناپذير حكيم است (۴۹)                               
إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۴۹


و اگر ببينى آنگاه كه فرشتگان جان كافران را مى‏ستانند بر چهره و پشت آنان مى‏زنند و [گويند] عذاب سوزان را بچشيد (۵۰)                         
وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۵۰


اين [كيفر] دستاوردهاى پيشين شماست و [گر نه] خدا بر بندگان [خود] ستمكار نيست (۵۱)                                
ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿۵۱


[رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون و كسانى است كه پيش از آنان بودند به آيات خدا كفر ورزيدند پس خدا به [سزاى] گناهانشان گرفتارشان كرد آرى خدا نيرومند سخت‏كيفر است (۵۲)                               
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۵۲


اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست (۵۳)                      
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۵۳


[رفتارى] چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند پس ما آنان را به [سزاى] گناهانشان هلاك و فرعونيان را غرق كرديم و همه آنان ستمكار بودند (۵۴)                      
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَكُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ ﴿۵۴


بى‏ترديد بدترين جنبندگان پيش خدا كسانى‏اند كه كفر ورزيدند و ايمان نمى‏آورند (۵۵)                        
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۵۵


همانان كه از ايشان پيمان گرفتى ولى هر بار پيمان خود را مى‏شكنند و [از خدا] پروا نمى‏دارند (۵۶)                                
الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ ﴿۵۶


پس اگر در جنگ بر آنان دست‏يافتى با [عقوبت] آنان كسانى را كه در پى ايشانند تارومار كن باشد كه عبرت گيرند (۵۷)                                
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿۵۷


و اگر از گروهى بيم خيانت دارى [پيمانشان را] به سويشان بينداز [تا طرفين] به طور يكسان [بدانند كه پيمان گسسته است] زيرا خدا خائنان را دوست نمى‏دارد (۵۸)                        
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ ﴿۵۸


و زنهار كسانى كه كافر شده‏اند گمان نكنند كه پيشى جسته‏اند زيرا آنان نمى‏توانند [ما را] درمانده كنند (۵۹)                      
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَ يُعْجِزُونَ ﴿۵۹


و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان كه شما نمى‏شناسيدشان و خدا آنان را مى‏شناسد بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت (۶۰)                                
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ﴿۶۰


و اگر به صلح گراييدند تو [نيز] بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست (۶۱)                
وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶۱


و اگر بخواهند تو را بفريبند [يارى] خدا براى تو بس است همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد (۶۲)                              
وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۲


و ميان دلهايشان الفت انداخت كه اگر آنچه در روى زمين است همه را خرج مى‏كردى نمى‏توانستى ميان دلهايشان الفت برقرار كنى ولى خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت چرا كه او تواناى حكيم است (۶۳)                   
وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۶۳


اى پيامبر خدا و كسانى از مؤمنان كه پيرو تواند تو را بس است (۶۴)                
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۴


اى پيامبر مؤمنان را به جهاد برانگيز اگر از [ميان] شما بيست تن شكيبا باشند بر دويست تن چيره مى‏شوند و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى‏گردند چرا كه آنان قومى‏اند كه نمى‏فهمند (۶۵)                          
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ ﴿۶۵


اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست پس اگر از [ميان] شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند و خدا با شكيبايان است (۶۶)                         
الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۶۶


هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه [براى اخذ سربها از دشمنان] اسيرانى بگيرد تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند شما متاع دنيا را مى‏خواهيد و خدا آخرت را مى‏خواهد و خدا شكست‏ناپذير حكيم است (۶۷)                      
مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۶۷


اگر در آنچه گرفته‏ايد از جانب خدا نوشته‏اى نبود قطعا به شما عذابى بزرگ مى‏رسيد (۶۸)                               
لَّوْلاَ كِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۶۸


پس از آنچه به غنيمت برده‏ايد حلال و پاكيزه بخوريد و از خدا پروا داريد كه خدا آمرزنده مهربان است (۶۹)                   
فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلًا طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۶۹


اى پيامبر به كسانى كه در دست‏شما اسيرند بگو اگر خدا در دلهاى شما خيرى سراغ داشته باشد بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما عطا مى‏كند و بر شما مى‏بخشايد و خدا آمرزنده مهربان است (۷۰)                         
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۷۰


و اگر بخواهند به تو خيانت كنند پيش از اين [نيز] به خدا خيانت كردند [و خدا تو را] بر آنان مسلط ساخت و خدا داناى حكيم است (۷۱)                        
وَإِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۷۱


كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده‏اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده‏اند و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده‏اند و يارى كرده‏اند آنان ياران يكديگرند و كسانى كه ايمان آورده‏اند ولى مهاجرت نكرده‏اند هيچ گونه خويشاوندى [دينى] با شما ندارند مگر آنكه [در راه خدا] هجرت كنند و اگر در [كار] دين از شما يارى جويند يارى آنان بر شما [واجب] است مگر بر عليه گروهى باشد كه ميان شما و ميان آنان پيمانى [منعقد شده] است و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست (۷۲)                            
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۷۲


و كسانى كه كفر ورزيدند ياران يكديگرند اگر اين [دستور] را به كار نبنديد در زمين فتنه و فسادى بزرگ پديد خواهد آمد (۷۳)                      
وَالَّذينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ ﴿۷۳


و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده و يارى كرده‏اند آنان همان مؤمنان واقعى‏اند براى آنان بخشايش و روزى شايسته‏اى خواهد بود (۷۴)                                
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۷۴


و كسانى كه بعدا ايمان آورده و هجرت نموده و همراه شما جهاد كرده‏اند اينان از زمره شمايند و خويشاوندان نسبت به يكديگر [از ديگران] در كتاب خدا سزاوارترند آرى خدا به هر چيزى داناست (۷۵)                  
وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُوْلَئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۷۵